خداوند تبارك و تعالى مىفرمايد:
وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جٰاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّٰهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّٰهَ تَوّٰاباً رَحِيماً 1
و اگر اين مخالفان هنگامى كه به خود ستم مىكردند (و فرمانهاى خدا را زير پا مىگذاردند) به نزد تو مىآمدند و از خدا طلب آمرزش مىكردند و پيامبر هم براى آنها استغفار مىكرد، خدا را توبهپذير و مهربان مىيافتند.
بر اساس اين آيه، هنگامى كه مردم به خود ستم مىكنند، براى قبولى توبه و بهرهمندى از عفو و رحمت الهى بايد درحالىكه آمرزش مىخواهند، به سوى پيامبر[(صلى الله عليه و آله)] روند. هنگامى كه با آمرزشخواهى نزد ايشان بروند و آن حضرت با طلب غفران برايشان، به آنها كرامت ورزيد، آنچه از خداوند عزّوجلّ اميد دارند، به دست خواهند آورد.
خداوند سبحان، در ادامه آيه مىفرمايد: لَوَجَدُوا اللّٰهَ تَوّٰاباً رَحِيماً ؛ «و طلب استغفارشان با آمدن نزد تو و آمرزشخواهى تو براى آنها، خداوند را توبهپذير و مهربان مىيابند».
پس آمرزش خواهى آنها، به تنهايى كفايت نمىكند. بىترديد اين فراز از آيه، بيانگر فضيلت زيارت آن بزرگوار و سفر براى زيارت ايشان است. خداوند سبحان، كمال فضيلت زيارت ايشان را به بهترين وجه اظهار مىكند؛ آن هم بدون در نظر گرفتن اينكه زائر از دور دست به آن حضرت سلام دهد يا از نزديك، در زمان حياتش و يا پس از وفاتش.
هركس محمد مصطفى[(صلى الله عليه و آله)] را پس از وفات ايشان زيارت كند، همانند كسى است كه او را در زمان حياتش درك كرده باشد. اين آيه كريمه، انسان را به سفر كردن به قصد زيارت آن حضرت تشويق مىكند.
بهرهمندى از آمرزش و رحمت الهى براى زائر آن حضرت، حكمى عام است كه هرگاه علت آن وجود داشته باشد، اين حكم نيز محقق مىشود. علت اين حكم، زيارت آن حضرت و استغفار از هر نقطهاى و در هر زمانى است.
خداوند مىفرمايد:
وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللهِ 2
و هر كس از خانه خود به عنوان مهاجرت به سوى خدا و پيامبر او، خارج شود، سپس مرگش فرا رسد، پاداش او بر خداست.
اگر نصّ اين آيه درباره زيارت نباشد، بىترديد زيارت آن بزرگوار، به ويژه از سرزمينهاى دور، در حكم هجرت به سوى خدا و رسولش است و هركس او را زيارت كند، در حكم اين آيه و مانند آن قرار مىگيرد.
عموميت آيه نساء در همه حالات
آيه كريمه ۶۴ سوره «نساء» وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ... ، هم شامل زمان حيات و هم شامل دوران پس از رحلت ايشان مىشود. از اين رو، اراده كردن زمان حيات آن حضرت به تنهايى، درست نيست؛ زيرا فعل در سياق شرط افاده عموم مىكند. آنچنان كه در صفحة ١٢٢ كتاب «ارشاد الفحول» آمده است، بالاترين صيغه عموم، فعلى است كه در سياق شرط بيان شود. [بنابراين] ادعاى اختصاص آيه به زمان حيات يا پس از مرگ رسول خدا[(صلى الله عليه و آله)]، نياز به دليل دارد و مىدانيم كه چنين دليلى وجود ندارد.
اگر اين سؤال مطرح شود كه عموميت آيه از كجا آمده كه خاص بودن آن دليل مىخواهد، مىگوييم كه اين عموميت، از واقع شدن فعل در سياق شرط حاصل شده است و اين يك قاعده اصولى است كه هرگاه فعل در سياق شرط قرار گيرد، افاده عموم مىكند؛ زيرا فعل در معناى نكره است و معناى مصدر نكره را در ضمن خود دارد و نكره هرگاه در سياق نفى يا شرط قرار گيرد، افاده عموم مىكند. 3
توضيح مفتى مكه
علامه فقيه «شيخ جمال بن عبدالله»، «شيخ عمر» مفتى مكه مكرمه، در استدلال به اين آيه مىگويد:
علما از اين آيه، معناى عموم را براى زيارتكنندگان برداشت كردهاند و مستحب دانستهاند كسى كه نزد قبر ايشان حاضر مىشود، از خدا طلب آمرزش كند. علاوه بر اين آيه، نگارندگان كتب مناسك و تاريخنگاران، حكايت عتبى را نيز بيان كردهاند. بر پايه همين ادله، همه آنها زيارت را مستحب و از آدابى دانستهاند كه بايد انجام شود. از عبارت «جاءوك» در ساختار شرط، دلالت بر عموم را اراده كردهاند و زيارت كننده از دور و نزديك، با سفر كردن يا بدون سفر را شامل دانستهاند. 4
موضع مفسران بزرگ
برداشت مفسران از آيه ۶۴ سوره «نساء»، عموميت آيه براى زيارت در زمان حيات و پس از وفات ايشان است. ازاينرو، آنها (از جمله «قرطبى» و «ابنكثير») در تفسيرهايشان حكايت «عتبى» يا «اعرابى» را آوردهاند كه قصد زيارت پيامبر[(صلى الله عليه و آله)] را داشت و آن حضرت را زيارت كرد و به او توسل جست.
روايت «قرطبى»
امام «ابوعبدالله محمد بن احمد انصارى قرطبى» در تفسير «الجامع لاحكام القرآن» در شرح آيه ۶۴ سوره نساء 5 مىگويد:
ابوصادق از [حضرت] على روايت مىكند: پس از آنكه رسولخدا[(صلى الله عليه و آله)] را دفن كرديم، عربى باديهنشين نزد ما آمد و بر سر مزار ايشان حاضر شد و در حالىكه خاك برمىداشت و بر سرش مىريخت، گفت: اى رسول خدا؛ تو سخن گفتى و ما سخن تو را شنيديم و تو معارف را از خدا گرفتى و ما نيز از تو. از جمله آياتى كه بر تو نازل شد اين بود كه: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا؛ «[اى رسول خدا!] من بر خود ظلم كردم و نزد تو آمدهام تا برايم طلب آمرزش كنى». آنگاه از قبر ندا آمد كه آمرزيده شدى. 6
روايت ابنكثير
امام حافظ «شيخ عمادالدين ابنكثير» مىگويد:
«شيخ ابومنصور صباغ» در «الشامل» حكايت مشهور «عتبى» را آورده است: روزى بر سر مزار پيامبر[(صلى الله عليه و آله)] نشسته بودم كه عربى باديهنشين آمد و گفت: سلام بر تواى رسول خدا! شنيدم كه خداوند فرموده است: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جٰاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّٰهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّٰهَ تَوّٰاباً رَحِيماً 7
پس، درحالىكه از گناهم استغفار مىكنم نزد تو آمدم و تو را به درگاه خداوند شفيع قرار مىدهم. سپس اين ابيات را سرود:
يا خَيرَ مَن دُفِنت بِالقاعِ أَعظُمُهُ
اى بهترين كسانى كه در برترين زمين مدفون شدهاند و از عطر خوش آن دشت و تپه عطرآگين شده است؛ جانم فداى قبرى كه تو در آن آرميدهاى، قبرى كه در آن عفاف، جود و كرم است.
پس از اينكه اعرابى رفت، خواب چشمانم را ربود. در خواب پيامبر[(صلى الله عليه و آله)] را ديدم كه مىفرمايد: «اى عتبى، خود را به اعرابى برسان و به او بشارت بده كه خداوند او را بخشيد». 8
اين داستان را امام «نووى» در «الايضاح» 9، «ابومحمد بن قدامه» در «المغنى» 10، «ابوالفرج بن قدامه» در «الشرح الكبير» 11 و «منصور بن يونس بهوتى» در «كشاف القناع» 12 - كه از مشهورترين كتابهاى مذهب حنبلى است - روايت كردهاند.
برخى مخالفان گمان مىكنند كه عبارت «روايت كردهاند»، تنها در مواردى به كار مىرود كه راوى به سخن مشايخش اسناد كرده باشد. نمىدانيم اين قاعده كه اصل و گوينده آن هم مشخص نيست، از كجا آمده است. اما آنچه اهل علم به آن باور دارند اين است كه اصول و قواعد، اجتهادى و اختراعى نيستند.
علاوه بر اين، علما اخبار و آثار بسيارى را مىبينند و آنها را بدون سند در تأليفاتشان ذكر مىكنند؛ مانند معلقات «بخارى» و منقطعات و بلاغات كتاب «موطأ».
در بعضى روايتها، راويان اولى ذكر نشدهاند و بعضى نيز سند ندارند. آنها در اين مواقع مىگويند: اين حديث را بخارى و اين حديث را «مالك» روايت كرده است. و امثال آن را نووى در «الاذكار» دارد.
عبارت «روايت كرده است»، در همه نقل احاديث و اخبار - چه مرفوع، چه موقوف و چه مقطوع - استعمال مىشود و اينها از تعابير علما هستند، اما تنها اهلش آن را درك مىكنند.
ابيات «عتبى» بر ضريح پيامبر(ص)
پيشتر درباره دو بيت اعرابىاى كه به هنگام زيارت پيامبر[(صلى الله عليه و آله)] سروده و «عتبى» آن را روايت كرده بود، سخن گفتيم:
يٍا خَيرَ مَن دُفِن-ت بِالقاعِ أَع-ظُمُهُ فَطابَ مِن طيبِهِنَّ القاعُ وَالأَكَمُ نَفسى الفِداءُ لِقَبرٍ أَنتَ ساكِنهُ فيهِ العَفافُ وَفيهِ الجودُ وَالكَرَمُ
اين دو بيت شهرت و عزتى بزرگ يافته است؛ زيرا صدها سال است كه اين دو بيت را بر كتيبهاى نگاشته و بر ضريح مرقد پيامبر[(صلى الله عليه و آله)] آويختهاند. در زمان «ملك عبدالعزيز»، «ملك سعود»، «ملك فيصل»، «ملك خالد» و «ملك فهد» نيز اين دو بيت به چشم مىخورد، پس از اين نيز، به اذن خداوند و براساس دستور دولت عربستان براى حفظ آثار مسجد النبى و شهرهاى مدينه و مكه مبنى بر اينكه كسى حق ندارد هيچ اثر باستانى را از بين ببرد؛ حفظ خواهد شد.
تحميل معنا بر آيه، بدون دليل
برخى با توجه به لفظ «جاءوك» اعتراض داشتهاند كه آيه اختصاص به زمان حيات پيامبر[(صلى الله عليه و آله)] داشته است؛ زيرا عرب تنها براى زمان حيات، اين لفظ را به كار مىبرد. همچنين مىگويند: تنها در زمان حيات پيامبر[(صلى الله عليه و آله)] بوده كه افراد براى آمرزشخواهى نزد آن بزرگوار مىرفتند، و ايشان چگونه مىتواند پس از مرگ براى آنها استغفار كند.
در پاسخ مىگوييم: اول اينكه پيامبران: در قبرهايشان همچنان زنده هستند؛ زيرا خداوند بر زمين حرام كرده است كه پيكر پيامبران را از بين ببرد. همچنين پيامبر[(صلى الله عليه و آله)] فرمود:
«رَأَيتُ مُوسى قائِماً يصَلِّى فى قَبرِهِ» 13؛ «موسى را ديدم كه در قبر ايستاده و نماز مىخواند».
[بر اين اساس] طبق آيه ۶۴ سوره نساء، زيارت پيامبر[(صلى الله عليه و آله)] هم شامل زمان حيات و هم پس از وفات ايشان مىشود و كسى كه ادعاى اين را دارد كه آيه مخصوص زمان حيات پيامبر[(صلى الله عليه و آله)] است، بايد دليل بياورد.
دوم اينكه هنگامى كه پيامبر[(صلى الله عليه و آله)] در برزخ است، اعمال امت بر او عرضه مىشود تا براى آنها آمرزش بخواهد. در اين باره روايتهايى نيز وجود دارد؛ از جمله:
«بزّار» به طور مرفوع، و «حافظ اسماعيل قاضى» در «فَضلُ الصَّلاةِ عَلَى النَّبى» و «ابنسعد» در «الطبقات» از «بكر بن عبدالله المزنى» به طور مرسل، روايت كردهاند:
حَياتي خَيرٌ لَكُم تُحَدِّثونَ وَيُحَدَّثُ لَكُم، فَإذا أَنَا مِتُّ كانَت وَفاتي خَيراً لَكُم تُعرَضُ عَلَىَّ أَعمالُكُم، فَاِن رَأَيتُ خَيراً حَمِدتُ اللهَ، وَاِن رَأَيتُ شَرّاً استَغفَرتُ لَكُم. 14
حيات من براى شما همراه با خير است؛ شما سخن مىگوييد و من جوابتان را مىگويم و هنگامى كه وفات يافتم، وفاتم نيز برايتان خير به همراه دارد؛ زيرا اعمال شما بر من عرضه مىشود؛ اگر در آن خيرى ديدم، به سبب آن خدا را سپاس مىگويم و اگر شرى ديدم، برايتان استغفار مىكنم.
اين حديث، استدلال به اين آيه در ترغيب به زيارت پيامبر[(صلى الله عليه و آله)] پس از رحلت ايشان را تأييد مىكند. در صفحه ٢۵٧ كتاب «المفاهيم»، اين حديث را آوردهايم.
اين حديث صحيح است و علامه محدث «شيخ ابوالفضل عبدالله غمارى» رسالهاى در اين موضوع با عنوان «نهاية الامال فى شرح و تصحيح حديث عرض الاعمال» نگاشته است. گذشته از اينكه اختلاف در حديث، تأثيرى بر اصل مسئله «عرضه اعمال امت بر پيامبر[(صلى الله عليه و آله)]، و زنده بودن ايشان در برزخ» ندارد و بلكه مىتوان گفت همه پيامبران داراى حيات و زندگى در برزخ هستند. در اين باب، «حافظ بيهقى» و سيوطى نيز هر كدام رسالهاى نوشتهاند.
اشكال لغوى
برخى ديگر، به استدلال به آيه مذكور اعتراض داشتهاند و در فتواهايشان آوردهاند:
«اذ»، ظرف زمان براى ماضى است و بر مستقبل دلالت نمىكند و خداوند نفرموده:
«وَلَو انَّهُمُ اذا ظَلَموا» ، بلكه فرموده: إِذْ ظَلَمُوا.
به عبارت ديگر، اين آيه از زمان حيات پيامبر[(صلى الله عليه و آله)] سخن مىگويد و استغفار پيامبر[(صلى الله عليه و آله)] پس از وفاتش، ناممكن است؛ زيرا وقتى كسى بميرد، اعمالش، جز در سه مورد، از دنيا قطع مىشود؛ آنچنان كه رسول خدا[(صلى الله عليه و آله)] فرمود:
«صَدَقَةٌ جاريَةٌ أَو عِلمٌ يُنتَفَعُ بِهِ أَو وَلَدٌ صالِحٌ يَدعُو لَهُ»؛ « صدقهاى كه داده مىشود، علمى كه [براى ديگران] سودمند باشد و فرزند صالحى كه براى او دعا كند». 15
پس يك انسان نمىتواند پس از مرگش براى كسى آمرزش بخواهد حتى براى خودش، زيرا دستش از انجام اعمال، كوتاه شده است.
در پاسخ بايد بگوييم كه اين يك ادعاى واهى است؛ زيرا منحصر بودن «إذ» به زمان گذشته، سخنى قابل تأمل است. «إذ» همانطور كه در زمان گذشته عمل مىكند، براى آينده نيز به كار مىرود. «ابنهشام» در «مغنى اللبيب» 16 معانى ديگرى براى آن آورده و نوشته است: «إذ» براى زمان آينده نيز به كار مىرود. «ازهرى» در «تهذيب اللغه» 17 مىگويد: «عرب زبان «إذ» را براى آينده و «إذا» را براى گذشته به كار مىبرد».
خداوند عزّوجلّ در آيه ۵١ سبا مىفرمايد: وَ لَوْ تَرىٰ إِذْ فَزِعُوا ؛ «اگر ببينى هنگامى كه فريادشان بلند مىشود».
از استعمال «إذ» براى آينده مىتوان به كلام خدا در آيههاى زير اشاره كرد:
وَ لَوْ تَرىٰ إِذْ وُقِفُوا عَلَى النّٰارِ ؛ «اگر [حال آنها را] هنگامى كه در برابر آتش [دوزخ] ايستادهاند، ببينى». (انعام: ٢٧)
وَ لَوْ تَرىٰ إِذْ وُقِفُوا عَلىٰ رَبِّهِمْ ؛ «و اگر [آنها را] به هنگامى كه در پيشگاه پروردگارشان ايستادهاند، ببينى». (انعام: ٣٠)
وَ لَوْ تَرىٰ إِذِ الظّٰالِمُونَ فِي غَمَرٰاتِ الْمَوْتِ ؛ «و اگر ببينى هنگامى كه [اين] ستمكاران در شدايد مرگ فرو رفتهاند». (انعام: ٩٣)
وَ لَوْ تَرىٰ إِذِ الْمُجْرِمُونَ نٰاكِسُوا رُؤُسِهِمْ ؛ «و اگر ببينى مجرمان را هنگامى كه در پيشگاه پروردگارشان سر به زير افكندهاند». (سجده: ١٢)
بنابراين، در پاسخ به اين ادعا كه «استغفار پيامبر[(صلى الله عليه و آله)] پس از مرگش ناممكن است؛ زيرا وقتى كسى وفات يافت، اعمالش جز در سه مورد قطع مىشود»، اينگونه پاسخ مىدهم: اول اينكه استغفار رسول خدا[(صلى الله عليه و آله)] امرى ناممكن نيست؛ زيرا پيامبر[(صلى الله عليه و آله)] فرمود: «
الاَنبياءُ أَحياءٌ في قُبورِهِم يُصَلّونَ »؛ «پيامبران در قبرهايشان زندهاند و نماز مىگزارند».
اين حديث صحيح است و بيهقى در «حياة الانبياء» 18، «ابويعلى» در «المسند» 19 «ابونعيم» در «اخبار اصبهان» 20 و ابنعدى در «الكامل» 21 آن را آوردهاند.
«هيثمى» در «المجمع» 22 مىگويد: «رجال ابويعلى مورد اعتماد است» و حديث به طرق مختلف ذكر شده است.
رسول خدا[(صلى الله عليه و آله)] فرمود: «مَرَرتُ عَلى مُوسى وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلّي في قَبرِهِ »؛ «بر موسى گذشتم و او [را ديدم كه] در قبرش ايستاده و نماز مىخواند».
اين حديث را «مسلم» 23 و «احمد» 24 و «بغوى» در «شرح السنة» 25 و ديگران آوردهاند.
«ابنقيم» در قصيده «نونيه»اش درباره حيات پيامبران پس از مرگشان مىگويد:
وَالرُّسُلُ أَكمَلُ حالَةٍ مِنهُ بِلا
بىشك پيامبران، كاملترين شهدا هستند و اين آشكار است؛ و از نظر عقل و برهان، آنها براى حيات داشتن پس از مرگ، از شهدا نيز شايستهترند؛
زيرا عقد نكاح آنها فسخ نمىشود و همسرانشان در عصمت و حصن هستند؛
و براى هميشه بر غير ايشان حرام مىشوند؛
آيا همين براى يك انسان، دليلى بر اثبات زنده بودن آنها نيست؟
دوم اينكه اين روايت متواتر مشهور است كه پيامبر[(صلى الله عليه و آله)] در معراج، امام جماعت بود و ديگر پيامبران به او اقتدا كرده بودند و اين، در حالى بود كه هيچيك از آنها در قيد حيات نبودند. حضرت موسى(عليه السلام) درباره تعداد نمازهاى واجب به پيامبر[(صلى الله عليه و آله)] مراجعه كرد و نيز شاهد ديگر پيامبران در آسمانها بود. بنابراين، چگونه مىتوان گفت كه آمرزشخواهى براى پيامبر[(صلى الله عليه و آله)] ممكن نيست؟! درحالىكه مىدانيم نماز دعا، كرنش و استغفار و زارى به درگاه خداوند است.
سوم اينكه پيامبر[(صلى الله عليه و آله)] فرمود:
حَياتي خَيْرٌ لَكُم تُحَدِّثوُنَ وَيُحَدَّثُ لَكُم وَوَفاتي خَيرٌ لَكُم تُعرَضُ عَلَىَّ أعمالُكُم، فَما رَأَيتُ خَيراً حَمِدتُ اللهَ عَلَيهِ، وَما رَأَيتُ شَرّاً استَغْفَرْتُ لَكُم.
حيات من براى شما همراه با خير است؛ شما مىگوييد و جوابتان را مىگويم و هنگامى كه وفات يافتم، وفاتم نيز همراه خير است؛ زيرا اعمال شما بر من عرضه مىشود؛ اگر در آن خيرى ديدم به خاطرش خدا را سپاس مىگويم و اگر شرى ديدم، برايتان استغفار مىكنم.
اين حديث صحيح است و «حافظ عراقى» در «طرح التثريب» 26 اسناد آن را صحيح مىداند. هيثمى در المجمع 27 مىگويد: «بزار اين حديث را روايت
كرده است و رجال او مورد اعتماد و ثقه هستند».
سيوطى نيز در «الخصائص» 28 آن را صحيح دانسته است.
سخن عراقى و هيثمى بر پايه اسنادى است كه بزّار آورده، اما اين حديث همانطور كه سيوطى و ديگران گفتهاند، صحيح است.
چهارم اينكه استغفار رسول خدا[(صلى الله عليه و آله)] براى همه مؤمنان پذيرفتنى است؛ خواه حيات او را درك كرده باشند، خواه نه. خداوند تعالى فرموده است: وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنٰاتِ ؛ «و براى گناه خود و مردان و زنان با ايمان آمرزش بخواه». 29
و اين لطفى است از جانب خداوند به بندگان و از ويژگىهاى اختصاصى رسولخدا[(صلى الله عليه و آله)] است.
طبق آنچه گذشت، آيه۶۴ سوره «نساء» به سه امر نظر دارد:
١. آمدن نزد رسول خدا[(صلى الله عليه و آله)]؛
٢. استغفار آنها؛
٣. استغفار رسول خدا[(صلى الله عليه و آله)] براى مؤمنان.
اين امور سهگانه در زمان حيات و وفات ايشان حاصل مىشود و اين آيه به گروه خاصى محدود نيست؛ زيرا به اصطلاح اصولى، شأن نزول، حكم را تخصيص نمىزند (مورد، مخصص نيست). از اين رو، مفسران و ديگران از اين آيه، معناى عموم را دريافتهاند و مستحب مىدانند كسى كه سر قبر شريف ايشان حاضر مىشود، همين آيه را بخواند:
وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحِيماً
و اگر اين مخالفان هنگامى كه به خود ستم مىكردند [و فرمانهاى خدا را زير پا مىگذاردند به نزد تو مىآمدند و از خدا طلب آمرزش مىكردند و پيامبر هم] براى آنها استغفار مىكرد، خدا را توبهپذير و مهربان مىيافتند.
و از خداوند تعالى، آمرزش بخواهد.
همه تفاسيرى كه در اختيار ماست و نيز كتابهاى مناسكى كه علماى مذاهب گوناگون تأليف كردهاند، گوياى درستى و صحت استدلال به اين آيه است.
در پاسخ به فرد معترضى كه ادعا كرده بود: «وقتى رسول خدا[(صلى الله عليه و آله)] مىميرد، جز در سه مورد دست او از دنيا كوتاه است...»، بايد بگويم كه رسول خدا[(صلى الله عليه و آله)] كمالات و ويژگىهايى دارد كه خاص خودشان است و در ديگران نيست و اين سخنى است كه «ابنتيميه» در «الصارم المسلول على شاتم الرسول» به آن اذعان كرده است. به گفته «ابنتيميه»، جايگاه پيامبر[(صلى الله عليه و آله)]، تا روز قيامت در حال ارتقاست و اين امر از ضروريات دين است. اين مطلب در كتابهاى الخصائص، دلائل النبوه و الشفاء و نيز شرحهايى كه براى آنها نوشته شدهاند، آمده است.
پيامبر[(صلى الله عليه و آله)] فرمود:
مَن دَعا إلى هُدىً كانَ لَهُ مِنَ الاَجرِ مِثلُ أُجورِ مَن اتَّبَعَهُ لايَنقُصُ ذلِكَ مِن أُجورِهِم شَيئاً.
هركس به هدايت دعوت كند، براى او اجرى است به سان كسى كه او را پيروى كرده است. در حالى كه چيزى از اجر پيروان كاسته نمىشود.
اين حديث را «مسلم» و ديگران آوردهاند.
همه اعمال نيكويى كه از امت پيامبر[(صلى الله عليه و آله)] سر مىزند، به دعوت رسولخدا[(صلى الله عليه و آله)] باز مىگردد و ثواب آن اعمال نيز به وى مىرسد، بدون آنكه از پاداش انجامدهندگان آن اعمال، چيزى كاسته شود.
«ابنتيميه» در «الفتاوى» 30 اين حديث را صحيح دانسته و آورده است:
رسولخدا[(صلى الله عليه و آله)] فرمود:
مَنْ دَعا إلى هُدىً كانَ لَهُ مِنَ الأَجْرِ مِثلُ أُجورِ مَن اتَّبَعَهُ مِن غَيرِ أَنيَنقُصَ مِن أُجورِهِم شَيء.
هركس به هدايت دعوت كند، براى او اجرى است به سان كسى كه او را پيروى كرده است. بدون آنكه چيزى از آن كم شود.
حضرت محمد[(صلى الله عليه و آله)] دعوتكننده به كارهاى نيكويى است كه امتش انجام مىدهند و پاداش آنچه انجام مىدهند بدون كاسته شدن از اجر مسلمانان، براى پيامبر[(صلى الله عليه و آله)] نيز محسوب مىشود.
بنابراين، ادعاى فرد معترض واهى و بىپايه است.
به خداوند منان پناه مىبريم از كلامى كه بدون علم در مورد كتاب خدا گفته شود و مقام شامخ رسول خدا[(صلى الله عليه و آله)] را مخدوش سازد.
پی نوشت:
1. نساء: ۶۴
2. نساء: ١٠٠
7. نساء: ۶۴
29. محمد: ١٩